کتابخانه عمومی شهید جاویدی فسا

کودکان ،خردسالان ، بازنشستگان ، ایثارگران، بسیج فعال ، افراد تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد می توانند به صورت رایگان از خدمات کتابخانه عمومی شهید جاویدی استفاده کنند .

کتابخانه عمومی شهید جاویدی فسا

کودکان ،خردسالان ، بازنشستگان ، ایثارگران، بسیج فعال ، افراد تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد می توانند به صورت رایگان از خدمات کتابخانه عمومی شهید جاویدی استفاده کنند .



۴ مطلب با موضوع «آی قصه قصه قصه» ثبت شده است

۲۹
شهریور




 

 

 

 

در روزگار قدیم پادشاهی بود که هر چه زن می گرفت بچه گیرش نمی آمد و همین طور

 که سن و سالش بالا می رفت, غصه اش بیشتر می شد. یک روز پادشاه نگاه کرد

 تو آینه و دید موی سرش سفید شده و صورتش چروک خورده. از ته دل آه کشید

 و به وزیرش گفت «ای وزیر بی نظیر! عمر من دارد تمام می شود؛ ولی هنوز

 فرزندی ندارم که پس از من صاحب تاج و تختم بشود. نمی دانم چه بکنم.»

 وزیر گفت «ای قبلة عالم! من دختری در پردة عصمت دارم؛ اگر مایل باشید او را

به عقد شما درآورم؛ شما هم نذر و نیاز کنید و به فقرا زر و جواهر بدهید تا بلکه

 لطف و کرم خدا شامل حالتان بشود و اولادی به شما بدهد.»

 پادشاه به گفتة وزیر عمل کرد و خداوند تبارک و تعالی پس از نه ماه و نه روز

پسری به او داد و اسمش را گذاشتند شاهزاده ابراهیم. همین که شاهزاده ابراهیم

 رسید به شش سالگی, او را فرستادند به مکتب. بعد از آن هم اسب سواری و تیراندازی

یادش دادند و کم کم جوان برومندی شد. روزی شاهزاده ابراهیم به پدرش گفت «پدرجان!

من می خواهم تک و تنها بروم شکار.» پادشاه اول قبول نکرد. اما وقتی

  • کتابخانه شهید جاویدی
۲۲
شهریور



 



 


کلاغ سفید 

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود لانه ی آقا کلاغه و خانم کلاغه توی دهکده ی

 کلاغها روی یک درخت سپیدار بود. آنها سه تا بچه داشتند. اسم بچه هایشان سیاه پر

 ، نوک سیاه و مشکی بود. وقتی بچه ها کمی بزرگ شدند، آقا و خانم کلاغ به آنها پرواز کردن

 یاد دادند. بچه کلاغها هر روز از لانه بیرون می آمدند و همراه پدر و مادرشان به گردش می رفتند.

 یک روز همه ی آنها در یک پارک دور حوض نشسته بودند و آب می خوردند 

  • کتابخانه شهید جاویدی
۳۱
مرداد



نمونه متن کتاب بهترین قصه ها برای بهترین بچه ها

 

کودکی حاتم طائی

حاتم طایی سخاوتمند معروف از دنیا رفت . برادرش خواست مانند او معروف به کرم و سخاوت گردد . مادرش گفت : خود را بیهوده رنج نده که تو به مقام حاتم نمیرسی .

او پرسید چرا ؟

مادرش گفت : آن هنگام که حاتم کودکی شیرخوار بود ، هر بار که میخواستم به او شیر بدهم ، از شیرم نمی خورد ، تا شیرخوار دیگری را بیاورم تا با او شریک شود و از پستان دیگرم شیر بخورد . ولی زمانی که تو را شیر می دادم بر عکس بود . هرگاه که تو را شیر می دادم ، اگر شیرخوار دیگری به جلو می آمد ، تو آنقدر گریه می کردی تا او از کنارت می رفت .

 

جلو داری الاغ

شخصی در بستر مرگ بود . دستور داد همه بستگان و دوستانش کنار بسترش بیایند تا از همه آن ها حلالیت بطلبد . این کار انجام شد ، و در آخر گفت : شتر من را بیاورید تا از او هم حلالیت بطلبم !

شترش را آوردند . او دستی بر گردن و صورت شتر کشید و گفت : من مدت ها بر تو سوار شدم و تو برای من زحمت فراوان کشیده ای ! اگر در این مدت از من آزار و زحمتی دیده ای و در علوفه تو کوتاهی کرده ام ، مرا ببخش و حلال کن .

شتر گفت : هرچه آزار و اذیت به من کردی همه را می بخشم ، مگر وقتی که افسار مرا به پالان الاغ می بستی و خودت سوار الاغ می شدی و مرا به دنبال الاغ می بردی ، و مردم نگاه می کردند و می دیدند جلودار من الاغ است و من هرگز نمی بخشم . چرا تو هتک احترام من نمودی و الاغ را بر من مقدم داشتی ؟ مگر نمی دانستی که مقدم داشتم نادان و ابله بر بزرگ و دانا جنایتی نابخشودنی است !

 

گرگ ساده لوح و روباه

گرگی ، خروسی را گرفته بود و داشت فرار می کرد . روباه گفت : به به ! چه خروس چاق و چله ای ! این خروس را از کجا آورده ای ؟ گرگ گفت : از خانه واعظ . روباه گفت : خاک بر سرت ! زود آن را برگردان که بیچاره شدی ! گرگ با تعجب پرسید : چرا ؟

روباه گفت : اگر واعظ بفهمد خروسش را تو خورده ای ، از فردا اعلام می کند گوشت گرگ حلال است . آن وقت است که همه مردم می آیند و گرگ ها را شکار می کنند و بزودی نسل شما از روی زمین برداشته می شود ...

  • کتابخانه شهید جاویدی
۲۵
مرداد

هنر باستانی قصه گویی  این ارزش را دارد که برای یادگیری آن تلاش شود. زیرا هم برای گوینده و هم شنونده لذت آفرین است.

این اصل هم در مورد قصه گوی بزرگسال صادق است هم کودک. برانگیختن کودکان به قصه گویی آن ها را به خواندن قصه های بیشتر وامی دارد. به گفته جک مگوری " گستره قصه گویی به اندازه ای است که نمی توان آن را دست کم گرفت. بخش گفتن قصه روی مهم ترین جنبه آن انگشت می گذارد اما در عین حال، شامل گوش کردن، تصور کردن، اهمیت قائل شدن، قضاوت کردن، خواندن، مناسب سازی، خلق کردن و مشاهده کردن و به خاطر سپردن و برنامه ریزی است."

قصه گویی دارای سه ارزش مهم است:

·         قصه گویی از روی میل و علاقه، تصویرهای ذهنی و تجسم فکری را جهت می دهد و به تخیل قصه گو و شنونده دامن می زند.

·         قصه گویی کمک می کند کودکان سنت ادبیات شفاهی را درک کنند و گذشته را بفهمند

·         قصه گویی به بزرگسالان فرصت می دهد پای کودکان را به میدان تجربه های ادبی بکشانند بی آن که پایبند به کتاب باشند

·         قصه گو ها با استفاده از کنش ها و حرکت اندام ها، کودکان را در داستان درگیر می کنند. هنگامی که بزرگسالان قصه می گویند کودکان قصه را کار با ارزشی به شمار می آورند و برانگیخته می شوند که خود نیز قصه بگویند

 

  • کتابخانه شهید جاویدی