|
|
|
|
|||||
|
نمونه متن کتاب بهترین قصه ها برای بهترین بچه ها
حاتم طایی سخاوتمند معروف از دنیا رفت . برادرش خواست مانند او معروف به کرم و سخاوت گردد . مادرش گفت : خود را بیهوده رنج نده که تو به مقام حاتم نمیرسی .
او پرسید چرا ؟
مادرش گفت : آن هنگام که حاتم کودکی شیرخوار بود ، هر بار که میخواستم به او شیر بدهم ، از شیرم نمی خورد ، تا شیرخوار دیگری را بیاورم تا با او شریک شود و از پستان دیگرم شیر بخورد . ولی زمانی که تو را شیر می دادم بر عکس بود . هرگاه که تو را شیر می دادم ، اگر شیرخوار دیگری به جلو می آمد ، تو آنقدر گریه می کردی تا او از کنارت می رفت .
جلو داری الاغ
شخصی در بستر مرگ بود . دستور داد همه بستگان و دوستانش کنار بسترش بیایند تا از همه آن ها حلالیت بطلبد . این کار انجام شد ، و در آخر گفت : شتر من را بیاورید تا از او هم حلالیت بطلبم !
شترش را آوردند . او دستی بر گردن و صورت شتر کشید و گفت : من مدت ها بر تو سوار شدم و تو برای من زحمت فراوان کشیده ای ! اگر در این مدت از من آزار و زحمتی دیده ای و در علوفه تو کوتاهی کرده ام ، مرا ببخش و حلال کن .
شتر گفت : هرچه آزار و اذیت به من کردی همه را می بخشم ، مگر وقتی که افسار مرا به پالان الاغ می بستی و خودت سوار الاغ می شدی و مرا به دنبال الاغ می بردی ، و مردم نگاه می کردند و می دیدند جلودار من الاغ است و من هرگز نمی بخشم . چرا تو هتک احترام من نمودی و الاغ را بر من مقدم داشتی ؟ مگر نمی دانستی که مقدم داشتم نادان و ابله بر بزرگ و دانا جنایتی نابخشودنی است !
گرگی ، خروسی را گرفته بود و داشت فرار می کرد . روباه گفت : به به ! چه خروس چاق و چله ای ! این خروس را از کجا آورده ای ؟ گرگ گفت : از خانه واعظ . روباه گفت : خاک بر سرت ! زود آن را برگردان که بیچاره شدی ! گرگ با تعجب پرسید : چرا ؟
روباه گفت : اگر واعظ بفهمد خروسش را تو خورده ای ، از فردا اعلام می کند گوشت گرگ حلال است . آن وقت است که همه مردم می آیند و گرگ ها را شکار می کنند و بزودی نسل شما از روی زمین برداشته می شود ...
هنر باستانی قصه گویی این ارزش را دارد که برای یادگیری آن تلاش شود. زیرا هم برای گوینده و هم شنونده لذت آفرین است.
این اصل هم در مورد قصه گوی بزرگسال صادق است هم کودک. برانگیختن کودکان به قصه گویی آن ها را به خواندن قصه های بیشتر وامی دارد. به گفته جک مگوری " گستره قصه گویی به اندازه ای است که نمی توان آن را دست کم گرفت. بخش گفتن قصه روی مهم ترین جنبه آن انگشت می گذارد اما در عین حال، شامل گوش کردن، تصور کردن، اهمیت قائل شدن، قضاوت کردن، خواندن، مناسب سازی، خلق کردن و مشاهده کردن و به خاطر سپردن و برنامه ریزی است."
قصه گویی دارای سه ارزش مهم است:
· قصه گویی از روی میل و علاقه، تصویرهای ذهنی و تجسم فکری را جهت می دهد و به تخیل قصه گو و شنونده دامن می زند.
· قصه گویی کمک می کند کودکان سنت ادبیات شفاهی را درک کنند و گذشته را بفهمند.
· قصه گویی به بزرگسالان فرصت می دهد پای کودکان را به میدان تجربه های ادبی بکشانند بی آن که پایبند به کتاب باشند.
· قصه گو ها با استفاده از کنش ها و حرکت اندام ها، کودکان را در داستان درگیر می کنند. هنگامی که بزرگسالان قصه می گویند کودکان قصه را کار با ارزشی به شمار می آورند و برانگیخته می شوند که خود نیز قصه بگویند.